کد مطلب:161294 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

علت خروج از مکه و حرکت به سمت کوفه
از نكاتی كه امام حسین علیه السلام در موارد متعدد بدان اشاره فرموده، این است كه یزید و عمالش اجازه ادامه ی حیات را در مكه به او نخواهند داد و به هر صورت او را به قتل خواهند رساند.

امام در برابر اعتراض ابن عباس فرمود: «اینكه دو وجب دورتر از مكه كشته شوم، بهتر از آن است كه یك وجب دورتر كشته شوم» [1] . این نكته علاوه بر اشاره به حفظ حرمت مكه، به این نكته نیز توجه می دارد كه جان امام در خطر است و حضرت باید در این باره اقدامی كند.

امام در برابر اعتراض ابن عمر فرمود: «این گروه مرا رها نخواهند كرد... آنها اصرار دارند تا من بیعت كنم و من نمی خواهم چنین كنم. بنابراین آنها مرا خواهند كشت» [2] .

حضرت در جایی دیگر فرمودند: «اگر در سوراخ جانوران بیابان نیز پنهان شوم، مرا بیرون آورده و به قتل خواهند رساند» [3] .

این نقلها شاهد صدق این گفته است كه به هر حال آنها تصمیم بر قتل امام داشتند. حال كه قرار شد آن حضرت از مكه خارج شود، كدامین نقطه می بایست انتخاب می شد؟

تنها عراق كه كانون شیعیان امام بود، می توانست مورد توجه قرار گیرد. این منطقه از جهات دیگری نیز از شام متنفر بود. درخواست كوفه از امام این احتمال را تقویت كرد و با اوج گرفتن این دعوت، درصد احتمال پیروزی رو به فزونی نهاد.


در فاصله ی ماه شعبان تا ذی الحجة كه امام در مكه بود، نامه های مكرری از عراق به دست او رسید. در بسیاری از موارد وقتی اعتراض به رفتن می شد، امام مسأله ی نامه ها را مطرح می كرد.

هنگامی كه امام در برابر حر رسید، همین نامه ها را دلیل آمدن خود ذكر كرد. [4] زمانی كه عمر بن سعد علت آمدن امام به عراق را جویا شد، پاسخ همان نامه ها بود. وقتی بجیر بن شداد از علت رفتن پرسید، امام فرمود: «اینها نامه های بزرگان این شهر است. [5] صبح عاشورا نیز علت آمدن را نامه ها ذكر كرد. [6] به عبدالله بن عمر نیز نامه ها را نشان داد [7] همه جا در برابر اعتراضات می فرمود: «خورجین اسبم پر از نامه های آنان است». [8] .

این دعوت گسترده، جدی به نظر می آمد. بویژه كه علاوه بر توده های مردم، بیشتر نامه ها از بزرگان كوفه بود. كسانی كه مردم تابع آنها بودند. این افراد علاوه بر شیعیان، شامل بسیاری از دیگر بزرگان بود. چه بسا اگر صرفا شیعیان بودند توجهی نمی شد؛ زیرا تعدادشان قابل توجه نبود. اما همین گستردگی بود كه جدی بودن دعوت را تثبیت كرد.

امام با فرصت كمی كه در اختیار داشت، راه معقولی را برگزید. آن حضرت در این مرحله به نامه ها پاسخی نداد. نمایندگان این گروهها به مكه رفته و درخواست خود را حضوری مطرح كردند. هر نامه ای كه به مكه می آمد، تعداد زیادی امضاء و اسم پای آن بود. با اینحال امام تا اواخر هیچ پاسخی به این درخواست ها نداد. [9] .

امام برای اینكه میزان حمایت مردم را بهتر بشناسد، نماینده ی مستقیم خود یعنی مسلم بن عقیل را كه فردی كاملا مطمئن بود به كوفه فرستاد. آن حضرت در نامه ای كه به مردم


كوفه نوشتند، آورده اند: «من برادرم، پسر عمم و فرد مورد اعتماد خودم را از اهل بیتم، یعنی مسلم را به سوی شما فرستاده و به او گفتم تا وضعیت شما را برایم بنویسد. او را همراهی كرده و با او بیعت كنید» [10] .

وقتی مسلم به كوفه رفت، مردم گروه گروه با او بیعت كردند. او نیز اسامی را می نوشت و از آنها تعهد می گرفت تا غدر و خیانت نكرده و از امام حمایت كنند. مسلم كه حمایت مردم را دید، در نامه ای به امام نوشت: «بیش از 20000 نفر با تو بیعت كرده اند. وقتی نامه به دست تو رسید بشتاب». می گویند وقتی امام حركت كرد، اسامی18000 نفر از مردم كوفه كه با مسلم بیعت كرده بودند، به دست او رسید. [11] امام در برابر این نامه چه می توانست بكند؟ در روایت دیگر آمده كه مسلم به امام نامه نوشت كه: «مردم همگی با تو هستند و تمایل و علاقه ای به آل معاویه ندارند» [12] . امام تا مسلم را نفرستاده بود، اطمینان كافی نداشت، اما اكنون نامه ی نماینده اش رسیده بود كه بهترین دلیل بر بیعت مردم كوفه با امام بود؛ لذا در برابر اعتراض ابن عباس در آخرین مرحله، امام به او فرمود: «من می دانم كه تو اهل نصیحت كردن هستی، اما مسلم به من نامه نوشته كه مردم بر بیعت و یاری من اجتماع كرده و من نیز تصمیم به رفتن گرفته ام». [13] .

معنای این تحلیل این نیست كه هیچ خطری در عراق نبوده است، اما سؤال این است كه اگر امام بنا داشت در جایی مستقر شود، كجا را باید برمی گزید؟ آیا امام حسین علیه السلام كسی بود كه بیعت كند؟ آیا یزید كسی بود كه اجازه دهد امام بدون بیعت زنده بماند؟ اگر امام به عراق نمی رفت، در آن صورت همه ی كتب تاریخی نمی نوشتند كه اگر به عراق رفته بود، پیروز می شد؟ آیا نمی نوشتند چرا به نامه های مردم پاسخ مثبت نداد؟ این سؤالات و نمونه ی آنها مواردی است كه در صورت عدم انتخاب و مسافرت به كوفه، در ذهن هر


عاقلی مطرح می شد.

حال در مقابل این دعوتها، امام می بایست كدام یك را انتخاب می كرد؟ سابقه ی بد مردم یا وضعیت فعلی آنها را؟ به نظر می رسد در شرایط عادی سیاسی، هیچ راهی احتمالش به اندازه ی احتمال پیروزی در كوفه نبود. حتی احتمال رفتن به یمن نیز موفقیت آمیز نبود؛ زیرا به یقین تشیع در یمن به اندازه ی كوفه نبود. اضافه بر آنكه آنجا نیز در دسترس معاویه بود.

نخستین دلیل احتمال پیروزی، وجود نامه ها بود كه نشان می داد عده ی زیادی نه تنها امام را حفاظت خواهند كرد، بلكه با دشمنش خواهند جنگید. از طرفی دیگر، هیچ نقطه ی دیگری از امام دعوت به عمل نیاورد. افرادی هم كه نامه نوشتند، در مرحله ی اول شیعیانی چون سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبة، حبیب بن مظاهر، رفاعة بن شداد و عده ی دیگر بودند.

اما آمدن ابن زیاد و سایه ی استبدادی حكومتش، جریان را عوض كرد. تهدید كوفه برای بنی امیه جدی تلقی شد. جاسوسان در نامه ای به یزید نوشتند كه ترابیه - نامی برای شیعه به مناسبت ابوتراب برای علی علیه السلام - با مسلم بیعت كرده و از او خواسته اند تا زودتر به فریاد كوفه برسد. [14] فرستادن عبیدالله به همین دلیل بود، چون برای آنها یقین شده بود كه اگر دیر بجنبند، كوفه از دست خواهد رفت. بخصوص كه نعمان بن بشیر بی تفاوت بود. [15] . [16] .


با این توضیحات، دلیل خروج امام از مكه و حركت به سمت عراق و كوفه، واضح و روشن شد. در صفحات آینده توضیحاتی پیرامون علل تغییر نظر كوفیان و رفتن امام به كربلا ذكر خواهیم كرد.



[1] انساب الاشراف ج 3، ص 164 - تاريخ طبري ج 4، ص 289 - الفتوح ج 5، ص 113 - كامل ابن اثير ج 4، ص 38 - مروج الذهب ج 3، ص 55.

[2] همان.

[3] الفتوح ج 5، ص 116 - كامل ابن اثير ج 4، ص 38.

[4] ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن عساكر، ص 209.

[5] ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن سعد، ص 173.

[6] همان، ص 181.

[7] ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن عساكر، ص 192.

[8] همان، ص 209.

[9] الفتوح ج 5، ص 51 ، 50 ، 49 ، 46 - تاريخ طبري ج 4، ص 262.

[10] الفتوح ج 5، ص 52 - تاريهخ طبري ج 4، ص 262.

[11] ترجمة الامام حسين عليه السلام، ابن سعد، ص 174 - تاريخ طبري ج 4، ص 281 - الفتوح ج 5، ص 77.

[12] تاريخ طبري ج 4، ص 281.

[13] مروج الذهب ج 3، ص 54.

[14] الفتوح ج 5، ص 60.

[15] بنا به نقلي نعمان گفته بود: «فرزند رسول خدا براي ما دوست داشتني تر از فرزند ابن بجدل - يزيد - است» (الامامة و السياسة ج 2، ص 5). ابن اعثم نقل كرده است: در جريان آمدن مسلم به كوفه، نعمان تنها در قصر مانده بود. كسي در نماز جمعه حاضر نمي شد و خراج نيز به او نمي دادند. هر كس را فرامي خواند اجابت نمي كرد و هر چه فرمان مي داد، متابعت نمي كردند. (الفتوح ج 5، ص 48). اينها شواهدي است مبني بر اينكه تا قبل از آمدن ابن زياد مشكل كوفه براي بني اميه جدي بوده است. بنابراين مناسب بود امام از اين موقعيت استفاده كرده و راهي كوفه شود.

[16] با تعيير و تلخيص، برگرفته از حيات فكري و سياسي امامان شيعه.